باربدباربد16 سالگیت مبارک

باربدي آقا

گِل بازي

بابايي اومد دنبالمون و رفتيم خونه مامان بزرگ و بعدشم خيابون. براش كتاب و گِل خريدم خيلي خوشش اومد. از دور هم آتيش بازي برج ميلاد رو مي ديد. خيلي خوشحال بود. كلي گل بازي كرد ...
25 تير 1390

خونه

امروز خونه بوديم و من در حال انجام وظايفه خانه داري بابايي هم بازي با باربدي آقا. بعد از ظهر هم با بابايي يه ساعتي رفتند پارك. ...
24 تير 1390

بوستان ولايت

بعد از ظهر رفتيم قلعه بازي توي بوستان ولايت. بهش خوش گذشت. واي چقدر پارك بزرگي بود بعدشم رفتيم خونه مامان بزرگ شام خوديم و بعدشم خونه خودمون و لالا. ...
23 تير 1390

اداره

امروز باربدي آقا مهمونم بود توي اداره. بهش خوش گذشت. به همه چيز فضولي مي كرد. خاله مهري كلي باهاش بازي كرد. به باربدي آقا گفت: باربد الان دلم براي نينيم تنگ شد. باربد هم گفت: پس چرا اينجايي. خاله هم با خنده گفت: بچه راست مي گه. براي يه لقمه نون حلال. از ماشين حساب كلي خوشش اومد. داشتم وسايلش رو حاضر مي كردم ديدم ماشين حساب رو گذاشته تو كوله پشتيم. توي سرويس هم فوري خوابش برد. بعد از ظهر هم خونه بوديم. روز خوبي بود. ...
22 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باربدي آقا می باشد